حکمتیست: اخیرا بیانیه ای از طرف سه حزب کمونیست کارگری در ایران و عراق تحت عنوان "تخاصمات آمریکا با ایران، مخاطرات محلی و منطقه ای" منتشر شده است. ضرورت انتشار این بیانیه مشترک چه بود؟ آیا این سه حزب اقدامات دیگری در دستور خود قرار داده یا میدهند؟
آذرمدرسی: فکر میکنم ضرورت بیانیه روشن است. هرچند کشمکش ظاهرا میان ایران و امریکا است اما ابعاد و تاثیرات این کشمکش بخصوص میلیتاریزم امریکا و حمله احتمالی به ایران محدود نمیشود. امروز همه، از روسای دول اروپایی تا منطقه و.... تاثیرات این کشمکش بر گسترش جنگ و ناامنی در منطقه را هشدار میدهند و اتفاقا این تاثیرات مخرب و مخاطرات است که کشمکش ایران و امریکا و حمله نظامی به ایران را حساس، پیچیده، خطرناک و به معضلی منطقه ای کرده است. آوردن ناوگان های جنگی به خلیج، استقرار هواپیماهای جنگی، بخشی از جنگ و فضای جنگی است که امریکا در منطقه راه انداخته است.
امروز دیگر مخاطرات این کشمکش محدود به تحریم اقتصادی ایران و جنگ اقتصادی علیه مردم در ایران نیست، مسئله صرفا قربانی گرفتن از مردم در ایران به نام "دفاع از حقوق بشر" و "دفاع از مردم" و "ضدیت با رژیم" نیست. قلدری و میلیتاریزم امریکا تحت عنوان "محدود کردن نفوذ ایران در منطقه" یا "امنیت منطقه" و حمله نظامی به ایران میتواند کل منطقه را به جنگ و خون بکشد.
در اینکه چنین حمله ای به نفع هیئت حاکمه امریکا و ایران و کشورهای عربی در منطقه نیست، در اینکه هر دو طرف علیرغم تبلیغات جنگی علیه هم هدفشان شروع درگیری نظامی نیست، در اینکه هدف از این فضای جنگی و تهدیدات مذاکره است، تردیدی نیست. در اینکه اوضاع امروز با سال ۲۰۰۳ و حمله به عراق متفاوت است، در اینکه امریکا موقعیت و متحدین قبلی را ندارد و ... شکی نیست. اما مستقل از خواست ترامپ و هیئت حاکمه امریکا یا جمهوری اسلامی، احتمال و امکان درگیری نظامی بدلیل تحریکات بخشی از هیئت حاکمه ایران، باندهای مسلح یا دولت اسرائیل، چه با نیروهای جمهوری اسلامی و یا در یکی از حیاط خلوتهای ایران در منطقه و بطور مشخص عراق، اصلا کم نیست. امروز وضعیت عراق بسیار حساس تر از ایران است. بیرون بردن پرسنل "غیر ضروری" امریکا از عراق، فشار به دولت عراق در محدود کردن نیروهای وابسته به ایران، مانند حشدالشعبی، و فاصله گرفتن دولت عراق از جمهوری اسلامی، امکان درگیری با یکی از نیروهای دست ساز ایران در عراق، به جای حمله مستقیم به ایران اصلا کم نیست. امری که بدون جنگ مستقیم با ایران که عواقب خطرناکی برای منطقه دارد، در فشار جدی به جمهوری اسلامی و کشیدن ایران به پای میز مذاکره موثر است. اتفاقا عراق کاندید مناسبی است چرا که هنوز کمرش را از زیر بار حمله ۱۶ سال پیش راست نکرده و درگیری نظامی در عراق، آنهم با نیرویی مذهبی به نام مبارزه با تروریسم و .... حمل بر حمله نظامی و جنگ با ایران نخواهد بود اما فشاری بر جمهوری اسلامی خواهد آورد. جنگ و درگیری موضعی که مخاطرات جدی بر زندگی مردم در عراق در بر خواهد داشت.
با توجه به این مولفه ها و تاثیرات مستقیم این فضای جنگی بر زندگی و مبارزه مردم در ایران و عراق لازم بود کمونیستهایی که حساسیت اوضاع را درک میکنند و ضرورت بستن سدی در مقابل این قلدری و تعرض به زندگی و مبارزه مردم در منطقه برای یک زندگی آزاد، انسانی، برابر و امن را تشخیص میدهند، بلوکی کارگری و کمونیستی را در منطقه اعلام کنند و طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در منطقه و دنیا را به مقابله با این وحشیگری آشکار فرا بخوانند. دفاع از زندگی و مبارزه طبقه کارگر و مردم در عراق، ایران، سوریه، لبنان، لیبی، سوریه و مقابله با هر طرح و توطئه ارتجاعی علیه زندگی، امنیت و سعادت مردم در این منطقه بخشی از وطیفه انترناسیونالیستی ما کمونیستها است. بیانیه اولین قدم در این راه است.
ما قطعا اقدامات دیگری را برای گسترش و قویتر کردن این بلوک در دستور خود خواهیم گذاشت. تحکیم همبستگی مبارزاتی میان طبقه کارگر در ایران و عراق و کردستان عراق، جلب سازمانهای کارگری، سازمانهای چپ و شخصیتهای سیاسی اجتماعی درمنطقه که حساسیت اوضاع را درک میکنند، جلب توجه سازمانهای کارگری و چپ و افکار عمومی در غرب و فشار به دول غربی و ..... منجمله از این کارها است.
حکمتیست: آیا تلاشی برای بیانیه مشترک و همکاری با نیروهای چپ در اپوزیسیون ایران در رابطه با این تهدیدات و فضای جنگی انجام شده است؟ اگر نه چرا؟
آذر مدرسی: حزب ما در سالهای قبل و در دوره های مختلفی تلاشهای زیادی برای مقابله با چنین مخاطراتی را در میان نیروهایی که خود را چپ میدانند کرده است. در دوره "رژیم چینج از طریق رفراندم"، در دوره علم کردن "فدرالیسم قومی" بعنوان راه حلی برای آینده ایران، در دوره "رژیم چینج از طریق حمله نظامی" و یا در مقابل تحریمها بعنوان جنگ اقتصادی علیه مردم ایران و به نابودی کشاندن زندگی میلیونها انسان، ما تلاش کردیم علاوه بر نشان دادن مخاطرات این سیاستهای ارتجاعی، سیاست کمونیستی در مقابل این مخاطرات را به نقطه اتکا چنین تقابلی تبدیل کنیم.
متاسفانه نیروهای منتسب به چپ در این سالها بیشتر و بیشتر به راست چرخیده اند. مستقل از اینکه در نوشته ها و ادعاهایشان چقدر از کارگر و آزادی و رهایی و سوسیالیسم و..... حرف میزنند، اما در دنیای سیاست فاصله زیادی میان این چپ و نیروهای راست دیده نمیشود. یکی به نام کارگر و آزادی و برابری از تحریم های اقتصادی، از فدرالیسم قومی، از دخالت "بشردوستانه" امریکا در تقابل با جمهوری اسلامی دفاع میکند و دیگری به نام سلطنت یا جمهوریت، به نام دفاع از میهن و تمامیت ارضی و نقد به سوء مدیریت جمهوری اسلامی!
این نیروها تاریخا و سنتا صورت مسئله هیئت حاکمه امریکا را قبول کرده اند. دیروز مشکل امریکا "ایران هسته ای" بود، را قبول کرده بودند و امروز گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و "دفاع از امنیت منطقه" است را قبول کرده اند. هیچ نیروی کمونیستی در بن بست اقتصادی جمهوری اسلامی و فقر و فلاکتی که به طبقه کارگر و مردم محروم در ایران تحمیل کرده است، در دیکتاتوری مذهبی در ایران، در بیحقوقی مطلق مردم، در تروریسم جمهوری اسلامی و ظرفیتهای تروریستی آن، در اینکه جمهوری اسلامی یکی از عناصر و مهره های ناامنی در منطقه است، تردیدی ندارد. اما هیچیک از این واقعیات مشروعیتی به سیاستهای ارتجاعی و میلیتاریستی هیچ دولت و قدرت بین المللی و یا منطقه ای نمیدهد. هیچیک از این واقعیات دفاع این نیروها به نام کارگر و کمونیسم از تحریم، از دخالت نظامی، از فدرالیسم و راه حل های ارتجاعی برای آینده ایران را توجیه نمیکند. همانطور که فقر و استبداد حاکم در ونزوئلا سیاستهای ارتجاعی امریکا، رژیم چینج، دخالت نظامی و تحریم و .... را توجیه نمیکند.
امروز حتی راست ترین مفسرین از اینکه کشمکش ترامپ و ایران ربطی به تقابل با "تروریسم"، "امنیت منطقه" و .... ندارد، همه به اینکه فضای جنگی علیه ایران محملی برای حل معضلات امریکا با رقبای بین الملی خود و بخشی از کمپین انتخاباتی دولت ترامپ است، اذعان دارند. بخصوص که تلاشهای قبلی ترامپ برای نشان دادن قدرت امریکا در مقابل اروپا و چین همگی بی نتیجه بودند. از تهدید به حمله به کره شمالی به بهانه خلع سلاح اتمی آن، از جنگ بر سر سهم دول اروپایی در ناتو، از خروج از برجام تا حمایت از خوان گوایدو در ونزوئلا و تهدیدات نظامی و اقتصادی علیه مادورو.
تهدیدات جنگی علیه ایران قرار است شکستهای تا امروز ترامپ را جبران کند و جواب به این نیاز است که تعیین کننده است. به همین دلیل تحریکات بریان هوک و نتانیاهو و .... و یا شلیک هر گلوله ای از طرف هر نیرو ماجراجویی میتواند حمله نظامی را شروع کند.
قبول صورت مسئله از طرف امریکا اختلاف را بر سر پاسخ ها میبرد. اگر راست پرو غرب مدعی است راه محدود کردن جمهوری اسلامی و "بازگرداندن امنیت به منطقه" و "رژیم چینج" نه از طریق جنگ و حمله نظامی که از طریق آلترناتیو سازی، از طریق تقویت این بخش از اپوزیسیون و درست کردن لویه جرگه های ایرانی و... است، نیروهای حاشیه ای و بی ریشه به نام چپ هم به بهانه ضدیت با جمهوری اسلامی یا رسما و یا تلویحا از تحریمها، از تشنج در رابطه و فضای جنگی به نام "فشار بیشتر به جمهوری اسلامی" دفاع میکنند. این نیروها در انتظار تاثیرات تحریم ها و فضای جنگی بر "گسترش اعتراضات مردم" و "باز شدن فرصت" هستند و فراخوان به گسترش اعتراضات و تعیین تکلیف با "دشمن خودی" میدهند. این نیروها فقط و فقط بی ربطی خودشان را به زندگی و مبارزه مردم در ایران نشان میدهند.
لازم نیست شما چپ یا کمونیست باشید تا این واقعیت را ببینید که تحریم، تحمیل فقر و فلاکت به مردم، فضای جنگی و هراس از آینده هر نوع امید به تغییر و دست بردن برای این تغییر را در جامعه کور میکند و برعکس به بی افقی، استیصال، هراس و نا امنی و محافظه کاری دامن میزند. کدام انقلاب بر متن خطر ویرانی جامعه اتفاق افتاده است؟ لازم نیست شما چپ و کمونیست باشید تا متوجه نباشید که اتفاقا تحریم و فضای جنگی بر عمر جمهوری اسلامی اضافه میکند.
امید بستن به چنین نیروهایی در بستن سدی در مقابل چنین اوضاعی بیهوده است. امروز این چپ بیشتر و بیشتر به زندگی و مبارزه مردم بیربط شده و در مقابل آن قرار گرفته و به همین دلیل نباید سراغ آنها میرفتیم. برعکس اتکا به احزاب کمونیستی که چنین خطری را میبینند، آماده مقابله با آن هستند، تاریخی از این تقابل را با خود دارند موثر، واقعی و تعیین کننده است.