فواد عبداللهی: کیسِ آسانژ؛ استخوانی در گلوی دمکراسی غربی

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

آخرین جلسه‌ی دادگاه عالی جولیان آسانژ، بنیانگزار سایت "ویکی‌لیکس"، در لندن برگزار شد و قرار است رای نهایی به استرداد یا عدم استرداد وی به آمریکا در اوایل ماه مارس آینده صادر شود. همزمان نیز تظاهرات گسترده‌ای علیه این دادگاه در لندن و در چندین شهر اروپایی از جمله برلین، پاریس، بارسلون، میلان و ناپل، برای دفاع از آزادی آسانژ به وقوع پیوست.

بر خلاف تبلیغات رسانه‌های اصلی که همیشه در راس ماشین دروغ‌ پراکنی دولت‌های غربی هستند، اما آسانژ بعنوان یک ژورنالیست تحقیقی و خلاف جریان، جنایات جنگی دولت آمریکا در افغانستان و عراق را بدون سانسور، افشا کرده و در اختیار شهروندان جهان قرار داده است. گناه آسانژ افشاء جنایات مرتکب شده توسط دولت آمریکا است که صدها هزار غیر نظامی از جمله ۶۶ هزار شهروند در عراق را کشته است. وی همچنین بخشی از دیپلماسی پشت پرده دولت اسراٸیل پیرامون غزه را در سال ۲۰۱۰ میلادی رو کرد و نشان داد که چگونه رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل، درست چند روز قبل از بیرون راندن حکومت خودگردان فلسطینی از غزه و سر کار آمدن حماس در سال ۲۰۰۷ به دیپلمات‌های آمریکایی گفته است که کشورش خوشنود است که حماس قدرت را در نوار غزه به دست گیرد، چرا که ظهور حماس در غزه به نفع دولت اسراٸیل است زیرا به ارتش اسراٸیل این امکان را خواهد داد که با غزه به عنوان یک دشمن متخاصم برخورد کند.

آسانژ از زمان ربوده شدنش توسط دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی دولت بریتانیا از سفارت اکوادور، و پس از ناکام ماندن طرح ترورش از جانب سازمان سیا، اکنون به مدت پنج سال در زندان مخوف "بلمارش" واقع در جنوب شرقی لندن محبوس شده است و در طی این مدت دولت آمریکا و انگلیس از هیچ توطٸه‌ای برای سربه‌نیست کردن وی فروگذار نکرده‌اند.

افتضاحی که امروز دولت آمریکا و اکثریت قریب به اتفاق دولت‌های غربی بعنوان الگوهای پیشرفته "دمکراسی غربی" در کل جهان ببار آورده‌اند و حاضر به پاسخگویی نیستند، نیاز زیادی به افشاگری ندارد. بخشی از این افشاگری مدیون تلاش‌های سابق آسانژ و ژونالیسم خلاف جریان است که امروز به بیداری شهروندان در جوامع غربی کمک کرده است و اصول و اخلاقیات "دموکراسی غربی" را بی‌آبرو کرده است.  کیست که نداند سی میلیون آواره جنگی در خاورمیانه از آغاز حمله ارتش آمریکا و متحدینش به افغانستان تا نسل‌کشی گسترده‌ای که امروز توسط دولت اسراٸیل علیه مردم فلسطین در غزه اعمال می‌شود، محصول کدام نظم حاکم بر جهان است. کدام شهروند در جوامع غربی دیگر گول تبلیغات رسانه‌های جنگی و بلندگوهای تولید خرافات و دروغ پراکنی دولت‌های بوژوایی را می‌خورد و باورش می‌شود که مسٸول فلاکت و حمله مستقیم به سطح رفاه مردم، مسٸول تحمیل ریاضت اقتصادی کمرشکن، بی‌خانمانی، بیکاری وسیع، اعتیاد و فحشا، نه دولت‌های فاسد موجود در همین جوامع که مردم جنگ‌زده و قربانی در عراق، سوریه، افغانستان، اوکراین و کودکان و زنان  مثله شده غزه است. کیست که نداند قانون، دادگاه و سیستم قضایی در متاخرترین شیوه حاکمیت دمکراسی بورژوایی در غرب، نه فقط مستقل نیست و هیچ ارگان و مسٸول دولتی را مجازات و پاسخگو نمی‌کند بلکه یکسره در خدمت حفظ موقعیت طبقه حاکم و مشتی فاسد و جنایتکار دولتی متعلق به این طبقه، در برابر خیل شهروندان بی‌حقوق از آزادی و نعمات زندگی است.  

 به مدد ویکی‌لیکس و آسانژ بشریت به سطحی از بیداری رسیده است که دیگر قابل سرکوب نیست. یک جنبش جهانی در اعتراض به قانون، ایدٸولوژی و اخلاقیات بورژوازی و دولت‌های آن بویژه در جوامع غربی شکل گرفته است که هر روز به بهانه‌ای ورق را به نفع خود برمی‌گرداند. یک روز به بهانه‌ی قتل جورج فلوید توسط دستگاه پلیس آمریکا، تمام مجسمه‌ها و نمادهای بردگی و حقارت در تاریخ بشر را پایین می‌کشد، روز دیگر، به بهانه‌ی قتل مهسا امینی در ایران، تمام مقدسات ضد زن را به آتش می‌کشد و امر رهایی زن و برابری را به صدر مطالبات جهانی بشریت می‌کشد، و امروز به بهانه‌ی نسل‌کشی در غزه، خواهان مجازات تک‌تک سران دولت‌های غربی به عنوان حامیان تاریخی فاشیسم نوساخته در اسراٸیل است. این جنبش به وسعت جهان است و در همین مقیاس هم هزاران آسانژ از خود بیرون داده و روی سکو نشانده است و بازگشت به دوران سیاه "نظم نوین جهانی" و یکه‌تازی نظامی را ناممکن کرده است. دیگر هیچ درجه‌ای از سانسور، تفتیش عقاید، تنبیه، بازجویی و شکنجه رهبران و فعالین این جنبش جهانی قادر به مهار عروج دوباره حقیقت و مبارزه برای رفاه، برابری، عدالت، امنیت، آزادی و خوشبختی بشر نیست. شکست سیاسی، اخلاقی و ایدٸولوژیک نظام سرمایه‌داری حاکم بر جهان امروز با قمار تخریب خاوریانه، جنگ در اوکراین، نسل‌کشی در غزه و شکنجه و استرداد آسانژ و آسانژها و با بستن دهان شهروندان جبران نمی‌شود.

توطٸه‌ی دادگاهی و استرداد جولیان آسانژ تا هم اکنون به یک شکست استراتژیک دیگر برای دولت آمریکا و "دمکراسی غربی" مدعی آزادی بیان در غرب انجامیده است. مدت‌هاست مرکز ثقل جنگ دولت‌های غربی، داخل مرزها است و رهبران خوشنام مردمی هدف گرفته شده‌اند. این دیگر یک جنگ مستقیم و بی‌سپر علیه شهروندان "خودی" در زمین غرب است. کیس آسانژ، نه فقط حمله مستقیم و بی‌حاٸل به حقوق و ازادی های اجتماعی و سیاسی شهروندان در جوامع غربی است که صف بی‌ابهام بشریت در برابر نظام کاپیتالیستی را فشرده‌تر می‌کند. بدون شک آسانژ جایگاه ویژه‌ای در تاریخ مبارزه بشر متمدن برای امکان تغییرات اساسی در راستای منافع اکثریت شهروندان دارد. آنان که از همین امروز برای خشکاندن منجلاب کاپیتالیسم مبارزه می‌کنند، بی‌تردید نام و صفت درخوری در کنار توحش قرون وسطی بر این نظام خواهند گذاشت.