محاکمه دختر سوئدی بخاطر جلوگیری از اخراج پناهجوی افغان

الین ارسون

ایران و جهان
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

الین ارسون باید به خاطر نقض قانون در برابر دادگاه پاسخگو باشد. فیلم اقدام او ۵/۵ میلیون بیننده داشت. برخی او را بشردوست و قهرمان می‌خوانند و گروهی او را ساده‌لوح و احمق. جریمه نقدی یا حداکثر شش ماه حبس در انتظار اوست. شامگاه ۲۳ ژوئيه ۲۰۱۸ ویدیویی در فیس‌بوک پخش شد که در همان ساعت نخست ۵۰هزار بیننده داشت. در فیلم، دختری سوئدی با موهای طلایی، عینک سیاه و سبز دیده می‌شد که صورتش از هیجان قرمز شده بود. الین ارسون ۲۱ ساله، دوربین موبایلش را روشن کرده و

در راهروی هواپیمای «ترکیش ایرلاین» از وضع یک مسافر گزارش می‌داد. هواپیما می‌خواست از شهر گوتنبرگ به استانبول برود.
الین ارسون به انگلیسی گفت: «در این هواپیما کسی نشسته که قرار است به افغانستان برگردانده شود. آنجا جنگ جریان دارد و او شاید کشته شود... می‌خواهم هر کاری از دستم بر‌آید انجام دهم تا زندگی‌ او را نجات دهم.»
هزاران کاربر اینترنت داشتند به طور زنده چشم‌های اشک‌الود الین و چهره‌‌های ناراحت مسافران را می‌دیدند. یکبار تصویر تکان خورد زیرا مسافری تلاش کرد موبایل را از دست او بگیرد. الین ارسون تا زمانی که مرد افغان در هواپیما بود، روی صندلی‌اش قرار نگرفت. سرانجام خلبان اجازه داد که الین و پناهجوی افغان از هواپیما بیرون بروند.
با خروج الین و پناهجو از هواپیما، شماری از مسافران کف زدند اما بعدا معلوم شد که کل ماجرا سوءتفاهمی بیش نبود.
کلیپ ویدئویی این ماجرا ۱۴دقیقه و شش ثانیه است و کیفیت خوبی هم ندارد اما فیلم شاید دقیقا به همین خاطر به سرعت برق در سراسر دنیا دیده شد. دختر جوان سوئدی "قهرمان" و "امید بشریت" نام گرفت. فیلم در آلمان، آمریکا، افغانستان، مصر، روسیه، ترکیه و دیگر کشورها بازنشر شد. ۵۰هزار نفر در زمان پخش مستقیم آن را دیدند و کل بینندگان تا امروز ۵میلیون و ۴۰۰هزار نفر شده است.
به گفته یک شرکت فیلمسازی در لندن که بعدها از نجات پناهجوی افغان، فیلم کوتاهی به نام «Grounded» تهیه کرد، ۱۳ میلیون نفر در سراسر دنیا این کلیپ را دیده‌اند.
در دورانی که دولت‌ها به خاطر سیاست پناهجویی سقوط می‌کنند و عوام‌گرایان دست راستی قدرت می‌گیرند، این کلیپ ویدیویی بسیاری از آزاداندیشان را امیدوار کرد. از نظر آن‌ها پیام فیلم این بود: «ببینید، با وجود همه تبلیغات منفی و نفرت‌پراکنی‌ها، هنوز هم انسان‌هایی هستند که به خوبی و خوب بودن باور دارند.»
اما حالا تعریف دیگری از ماجرا وجود دارد. موضوع دیگر شجاعت و بشردوستی نیست، بلکه یک سوال است:  آیا نجات جنجال‌برانگیز این مرد افغان از نظر قانون یک کار خلاف است یا نه؟ علیه الین ارسون چند شکایت به دادگاه ارائه شده و چهارم فوریه، محکمه‌ای در گوتنبرگ تشکیل جلسه می‌دهد تا ببیند او در آن روز کذایی از قوانین حمل و نقل هوایی تخطی کرده یا خیر.
شاید برخی فکر کنند که «ترکیش ایرلاین» یا مسئولان این شرکت از ارسون شکایت کرده‌اند اما شکات اشخاص حقیقی دیگری هستند. برخی سرنشینان هواپیمایی هستند که اتفاق در آن افتاد و تعدادی هم کسانی که ویدئو را در شبکه‌های اجتماعی دیده‌اند. مسافران شاکی گفته‌اند که ماجرا باعث ترس و اضطراب‌شان شد.
اگر ارسون در این دادگاه مقصر شناخته شود، باید جریمه بدهد یا حداکثر شش ماه به زندان برود. اما این زن کیست که برای برخی قهرمان و برای شماری دیگر خلافکار است؟ سرنوشت پناهجویی که الین قصد نجات‌اش را داشت چه شد؟
هفته‌نامه"دی‌تسایت" و "دویچه‌وله" در یک گزارش مشترک تحقیقی، پای صحبت الین ارسون، پناهجوی افغان و بسیاری دیگر نشسته‌اند. اطلاعات ارائه شده در این گزارش، تا حد امکان با استفاده از نامه‌های وکلا، اسناد دادگاه و پرسش از مقامات سوئدی و افغان بررسی و کنترل شده‌اند.
الین ارسون کیست؟
نجات یک مرد افغان در هواپیما توسط یک دختر سوئدی، تناقض‌های زیادی را درباره سیاست پناهجویی برملا می‌کند و قدرت و ناتوانی افراد را به تصویر می‌کشد.
دیدار با ارسون در ماه‌های نخست کار دشواری نیست. همکار دویچه وله با الین ارسون در کافه‌ای در شهر گوتنبرگ قرار می‌گذارد. ارسون که در رشته مددکاری اجتماعی تحصیل می‌کند، ملاقات در شب را ترجیح می‌دهد.
همکار دویچه وله در گزارش خود می‌نویسد: «در مقابل دختر ۲۱ ساله نشسته بودم که خطوط صورتش بسیار نرم بود و  موهای بلوندش با تارهایی از سبز روشن را پشت سرش بسته بود. در ساق دست چپ‌اش جمله‌‌ای تتو شده بود: «فقط شنا کن» این نقل قولی است از فیلم محبوب الین، "در جستجوی نِمو".  نمو دلقک ماهی کوچکی است که پدر ترسویش باید او را از دست انسان‌های بد نجات دهد.»
الین در این دیدار می‌گوید که سیاست برایش همیشه مهم بوده است. پدر و پدربزرگش سوسیال دموکرات بودند و افتخار می‌کردند در کشوری زندگی می‌کنند که مردمش به غم‌خواری دیگران شهرت دارند.
ارسون تعریف می‌کند که در مدرسه اگر می‌دید که کسی را به خاطر رنگ پوست، مذهب با گرایش جنسی مسخره می‌کنند، عصبانی می‌شد. تابستان ۲۰۱۵ که هزاران جنگ‌زده و پناهجوی خردسال وارد سوئد شدند، ارسون ۱۸ سال داشت. آن زمان  از آوارگان به گرمی استقبال شد. برایشان لباس و گل می‌بردند و به دنبال جایی برای اسکان آنها بودند. ۱۶۳هزار پناهجو  تا پایان سال ۲۰۱۵ توانستند وارد سوئد شوند. این کشور به نسبت جمعیت ۱۰میلیونی‌اش، بیش از هر جای دیگر در اروپا پناهجو پذیرفت؛ کمی بعد اما شور و هیجان فروکش‌ کرد.
در نوامبر ۲۰۱۵ قوانین پناهندگی سوئد سختگیرانه شد. دیگر جنگزدگان خردسال حق نداشتند پدر و مادر خود را به سوئد بیاورند. اجازه اقامت دائم حذف شد و کنترل‌های مرزی برای احراز هویت مسافران عبوری از پل بین سوئد و دانمارک (اوری‌سوند) به جریان افتاد.
ارسون می‌گوید که از آن زمان به بعد، سوئد به کشور دیگری مبدل شد؛ کشوری که نمی‌خواست به دیگران کمک کند بلکه درهایش را به روی دیگران بست.
الین ابتدا با پناهجویان هیچ ارتباطی نداشت بلکه تنها اخبار آنها را می‌شنید. ارسون در سال ۲۰۱۷ و پس از رفتن به گوتنبرگ با جوان‌های افغان آشنا شد. این جوان‌ها به خاطر بازگردانده شدن پناهجویان افغان به کشورشان ۱۱ روز تحصن کردند و الین به آنها پیوست.
ارسون در مصاحبه با دویچه‌وله می‌گوید: «به هدفی نیاز داشتم که بزرگتر از خودم باشد.» آن‌ها هر جمعه پس از پایان تحصن به شهر می‌رفتند تا گزارش‌ جنگ و خونریزی در افغانستان را به اداره مهاجرت سوئد بدهند. او و دوستانش مطمئن بودند که برگرداندن پناهجویان، به معنی انداختن آنها به کام مرگ است. اما اعتراض‌هایشان تاثیری بر سیاست مهاجرتی سوئد نداشت.
سرنوشت آوارگانی که بسیاری‌شان فقط اندکی از او جوان‌تر بودند، به ارسون نشان داد که هم نسلان‌اش از برخی کشورهای دیگر، با چه مرارتی زندگی می‌کنند و قانون پناهندگی سوئد، آینده را برای این جوانان به یک تهدید تبدیل کرده است. طبق این قانون، پناهجویان زیر ۱۸ سال، می‌توانند مدرسه بروند، زبان سوئدی بیاموزند، نزد یک خانواده میزبان زندگی کنند و برخی اوقات حتی کار کنند. اما پناهجویان بالای ۱۸ سال این حقوق را از دست می‌دهند.
ارسون از دانش آموزان افغانی می‌گوید که به خاطر نگرانی از پرونده پناهجویی‌، افسرده می‌شوند و دیگر درس نمی‌خوانند. نوجوانانی که به محض رسیدن به ۱۸ سالگی مجبور می‌شوند خانه سرپرست سوئدی خود را ترک کنند. او از جنگ‌زدگانی می گوید که پس از حکم اخراج خودکشی کرده‌اند.
شروع کنشگری
در خلال برخوردهای سختگیرانه با پناهجویان، ارسون  برای بازگشت رویکردهای انساندوستانه تلاش کرد. او روزهای یکشنبه در یک انجمن حامی جنگزدگان، با کنشگران داوطلب و پناهجویان جوان ملاقات می‌کرد.
آن‌ها در جلسات طولانی این انجمن، درباره نیازهای پناهجویان و مشکلات آنها صحبت می‌کردند. مسائلی مثل این که چه کسی به سرپناه یا وکیل نیاز دارد. چه کسی می‌خواهد زبان سوئدی یاد بگیرد و برای کدام پناهجو انگلیسی یا ریاضی مهم‌تر است.
ارسون به دویچه‌وله می‌گوید: «وقتی که کار با آوارگان را آغاز کردم، آدمی بودم با رفتار دوستانه. اما آن‌ها طوری با من رفتار می‌کردند که انگار بهترین انسان دنیا هستم.»
بسیاری از مردم سوئد، اخراج پناهجویان رد شده را قابل توجیه نمی‌دانستند اما الین ادامه این وضعیت را غیرقابل تحمل می‌دید. او تعریف می‌کند که چگونه برای نخستین بار سعی کرد همراه با دوستانش جلوی اخراج پناهجویان رد شده را بگیرد.
یک روز سرد و آفتابی در اکتبر ۲۰۱۷، ارسون از  گوتنبرگ به طرف محل نگهداری پناهجویان اخراجی در شهر کالیرید حرکت کرد. او می‌گوید اداره مهاجرت این زندان را «سالن انبار» می‌نامد. در آن روز صدها تن علیه اخراج ۱۵ جوان افغان که سن‌شان نامعلوم بود، تظاهرات می‌کردند. برخی از این پناهجویان می‌گفتند که زیر ۱۸ سال سن دارند. برخی هم می‌گفتند در زمان ارائه تقاضای پناهندگی هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بودند.
آن روز، ده‌ها تظاهرکننده جلوی اتوبوسی نشسته بودند که قرار بود پناهجویان را به فرودگاه گوتنبرگ انتقال دهد. پلیس برای حرکت اتوبوس خواست تظاهرکنندگان را متفرق کند اما دوستان ارسون روی زمین خوابیدند و او هم از آنها تقلید کرد. سرانجام اتوبوس حرکت کرد اما تعداد سرنشینان آن کم‌تر شده بود. برخی اجازه یافتند در سوئد بمانند و قرار شد تقاضاهایشان دوباره بررسی شود.
ارسون به دویچه‌وله می‌گوید: «این تجربه جالبی بود... ماموران پلیس می‌خواستند آن ها را اخراج کنند، اما ما توانستیم جلوی این کار را بگیریم.» ارسون به یاد دارد که بیشتر پناهجویان آن روز از اخراج نجات پیدا کردند اما روزنامه "یوته بوری پوستن" گزارش داده که اخراج تنها پنج نفر معوق شد و ده نفر بقیه همان شب به کابل فرستاده شدند.
اسماعیل. ک کیست؟
در فاصله دو ساعتی گوتنبرگ، منطقه‌ای مسکونی قرار دارد که اطرافش را مزارع و خانه‌های کشاورزان فرا گرفته است. خانواده اسماعیل در آپارتمانی در این منطقه زندگی می‌کنند که "گوتنه" نام دارد. مادر و خواهر اسماعیل برای هفته‌نامه "دی تسایت" روایت کرده‌اند که چه راه دشواری را برای رسیدن به اینجا پیموده‌اند.
آنها از قوم هزاره هستند. پس از قتل پدر خانواده به دست طالبان در اواخر دهه ۱۹۹۰، آنها به ایران گریختند. اما بعد از۱۵ سال زندگی در غربت، بخشی از این خانواده هشت نفری راهی سوئد شد. اسماعیل، بزرگترین پسر خانواده که سنش از ۱۸ گذشته بود، نمی‌توانست به طور قانونی وارد سوئد شود. او در تابستان ۲۰۱۴ و در ۲۲ سالگی به طور غیرقانونی وارد این کشور شد.
عکس سیاه و سفید برگه تقاضای پناهندگی، پسر جوانی با صورت لاغر و چشمان خسته را نشان می‌دهد. اسماعیل رویای آموختن زبان سوئدی و یک حرفه را در سر داشت اما همواره نامه‌هایی دریافت می‌کرد که حاوی پاسخ‌های همیشگی بودند. خواهرانش می‌توانستند زبان بیاموزند، به مدرسه بروند و گاه و بیگاه کار کنند اما او چنین حقی نداشت.
اسماعیل افسرده شد. روزها را در رختخواب می گذراند و چون سوئدی نمی‌دانست، از خانه بیرون نمی‌رفت و دوستی پیدا نمی‌کرد. بصیره، خواهر ۲۱ ساله او که موهایش را با روسری پوشانده و صورتش را به دقت آرایش کرده به "دی‌تسایت" می‌گوید: «ما بهترین دوستانش بودیم.»
تقاضای پناهندگی اسماعیل در نوامبر ۲۰۱۶ رد شد. او در فوریه سال ۲۰۱۷ علیه این حکم اعتراض داد و بعد سعی کرد در هامبورگ زندگی کند. اما این کار ممکن نبود، چون پناهجویی که تقاضایش در سوئد رد شده، اجازه ندارد در آلمان درخواست پناهندگی بدهد. او چند ماه هیچ ارتباطی با خانواده‌اش نداشت تا بالاخره در پایان سال با آنها تماس گرفت.
پلیس او را در نزدیکی مرز بازداشت کرد و به بازداشتگاه ویژه نگهداری پناهجویان اخراجی در شهر مالمو انتقال داد. پس از پنج ماه اقامت در مالمو، اسماعیل سعی کرد به همراه دیگران، از اخراج یکی از هم سرنوشت‌های خود جلوگیری کند. وقتی که کار به درگیری و زدوخورد با زندانبانان کشیده شد، پلیس دخالت کرد. اسماعیل به خاطر شرکت در این درگیری، به بازداشتگاه موسوم به «انبار» در شهر کالیرید منتقل شد که در نزدیکی شهر گوتنبرگ قرار دارد.
آن‌جا او را با دو افغان دیگر در سلولی به مساحت شش متر انداختند. محمد مهدی، یکی از هم بندی‌هایش که ۲۱ سال دارد، در فیس‌بوک نوشت: «اسماعیل به خودکشی فکر می کرد.» او و محمد در اعتراض به بازداشت ‌شان، اعتصاب غذا کردند. عکسی از آن زمان، اسماعیل را با گونه‌های گودرفته و رنگ پریده در پیراهنی سیاه نشان می‌دهد.
اسماعیل در زمان بازداشت، هنوز امیدوار بود که اخراج نشود. وکیل تازه‌ای تقاضا کرده بود پرونده او را بازنگری کند. بعد اتفاقی افتاد که سرنوشت او را رقم زد.
اسماعیل در مصاحبه تلفنی با دویچه وله تعریف کرد که یک روز برای قاچ کردن سیب، چاقویی پلاستیکی را به سالن ورزشی ‌برد. آن جا یکی از نگهبانان او را هل داد و سرش داد کشید. اسماعیل از دست این نگهبان به مافوق شکایت کرد و نگهبان از او عذرخواهی کرد: «اما بعدها در پرونده اخراج من نوشتند که سعی کرده‌ بودم با چاقو خودم و یا کسی دیگری را زخمی کنم... این ادعا دروغ و بهانه بود تا مرا دیپورت کنند.»
دوشنبه ۲۳ ژوئيه، نگهبانان او را حدود ساعت هشت از سلولش بیرون آوردند. اسماعیل می‌گوید، بیرون از سلول سه مامور پلیس در انتظار بودند. یکی از آن‌ها که تبار ایرانی‌داشت، نقش مترجم را برای دو مامور دیگر ایفا می‌کرد.
او به اسماعیل گفت که فردا آزاد می‌شود و اسماعیل حرفش را باور کرد. بعد که سوار خودروی پلیس شدند، مرد حقیقت را گفت؛ این که قرار است با هواپیما به افغانستان برگردانده شود.
این حکایت اسماعیل از چگونگی دیپورت است. هفته‌نامه "دی تسایت" از اداره مهاجرت سوئد درخواست مصاحبه‌ای در این زمینه را کرد اما این اداره مایل نبود راجع به موارد اخراج پناهجویان چیزی بگوید.
روز موعود
دوشنبه ۲۳ ژوئیه، الین ارسون حوالی دو بعد از ظهر، محل کارش را ترک کرد.  او در فاصله بین دو ترم در یک آسایشگاه بیماران روانی مشغول کار بود. الین در تماس تلفنی یکی از دوستانش، مطلع شد که یک پناهجو را دارند اخراج می‌کنند. دوست الین در فیسبوک از این خبر آگاه شده بود و به او گفت جوانی به نام اسماعیل را دارند از شهر کالیرید به سمت فرودگاه گوتنبرگ می‌برند تا سوار هواپیمایی کنند که مقصدش استانبول است.
از این جا سرنوشت اسماعیل به زندگی الین گره ‌خورد. ارسون و دوستانش معمولا برای تحصن و جلوگیری از اخراج پناهجویان، مجوز می‌گرفتند اما آن ساعت دیگر وقتی برای اجازه گرفتن نمانده بود. در چت‌ گروهی فیسبوک گفته می‌شد که پلیس یک پناهجوی دیگر را هم با خود برده اما خبرها مبهم بودند.
دوستان الین همراه با "بصیره" خواهر اسماعیل که پیش از ظهر آن روز به گروه فیس‌بوک اضافه شده بود، به دنبال راهی برای نجات او می‌گشتند. گروه از دختر کنشگری که یک هفته پیش‌تر، جلوی اخراج یک پناهجو در دانمارک را گرفته بود، کمک خواست و سرانجام برای خرید یک بلیط هواپیما به سرعت پول جمع کرد. اول بصیره می‌خواست سوار هواپیما شود تا برادرش را یک بار دیگر ببیند اما بعد ترسیدند اجازه اقامت او با این کار به خطر بیفتد.
بالاخره کسی از بین گروه پیشنهاد می‌کند که ارسون وارد هواپیما شود. گذرنامه او همراهش هست و وقت هم دارد تا به موقع به فرودگاه برسد. ارسون شماره پاسپورتش را به یکی از کنشگران داد تا برایش بلیط بخرد. در هواپیما فقط یک صندلی خالی در قسمت درجه یک وجود داشت. خواهران اسماعیل الین را در فرودگاه در آغوش کشیدند. مادر اسماعیل گریه کرد و گفت پسرش مجرم نیست. او این جمله را بعدها پیوسته تکرار کرد: «پسر من خلافکار نیست، پس چرا با او مانند یک خلافکار رفتار می‌کنند؟ او که کسی را در افغانستان ندارد، همه اعضای خانواده‌اش در سوئد هستند.»
الین ارسون می‌گوید: «من به آن ها قول دادم کمک‌شان کنم.» بصیره تعریف می‌کند که الین طوری او را بغل کرد که گویا سال‌ها همدیگر را می‌شناسند.
کنشگرها و پناهنده‌ها در فرودگاه عکس‌های اسماعیل را پخش کردند و از مسافران خواستند اگر او را داخل هواپیما دیدند سر جایشان ننشینند چون تا وقتی کسی ایستاده باشد خلبان اجازه پرواز ندارد.
ارسون از پله برقی منتهی به بازرسی امنیتی بالا رفت و پاسپورت و بلیط پرواز استانبول را نشان داد. او می‌گوید قبل از ورود به هواپیما چهره خود را در آینه توالت نگاه کرد: «حالم بد بود. ‌خواستم استفراغ کنم اما نتوانستم... باید به این خانواده کمک می‌کردم.»
اسماعیل در بازداشت
اسماعیل اما روحش خبر نداشت که خانواده‌اش در فرودگاه گوتنبرگ انتظار می‌کشند و دختر دانشجویی به نام الین ارسون می‌خواهد نجاتش دهد. پناهجویان حق دارند که پیش از اخراج با خانواده یا وکیل خود صحبت کنند، اما اعضای خانواده اسماعیل هیچ تماس تلفنی از او نداشتند. اسماعیل به دویچه وله می‌گوید: «وقتی به دنبال من آمدند، از نگهبانان و پلیس خواستم بگذارند با خانواده‌ام حرف بزنم، اما آن‌ها اجازه ندادند.»
خودروی حامل اسماعیل چند ساعت در راه بود و پلیس او را دستبندزده همراهی می‌کرد. وقتی که اسماعیل از ماشین پیاده شد، تازه فهمید کجاست. آنجا فرودگاه گوتنبرگ نبود، بلکه بازداشتگاهی بود در شهر استکهلم. کنشگران حامی پناهجویان می‌گویند مقامات سوئدی، محل اخراج را تغییر می‌دهند تا با تظاهرکنندگان روبرو نشوند و روند بازگرداندن پناهجو بی سر و صدا انجام شود.
اسماعیل را به سلولی بردند که تخت باریکی داشت. او بعدا گفت چراغ همیشه روشن بود و نمی‌شد روز را از شب تشخیص داد.
ارسون در هواپیما
الین با عکس اسماعیل در یک دست و موبایل در دست دیگر وارد هواپیما می‌شود. او در آخرین ردیف صندلی‌ها دنبال اسماعیل می گردد. معمولا پناهجویان اخراجی را آن جا می نشانند اما کسی را نمی‌بیند که شبیه او باشد. اسماعیل در این هواپیما نیست.
 یکی از مهمانداران هم این را تایید می‌کند اما می‌گوید که در ردیف آخر یک مرد ۵۲ ساله افغان نشسته که قرار است دیپورت شود.
ارسون که غافلگیر شده، باید به سرعت تصمیم بگیرد.او بعدا می‌گوید هیچ اطلاعاتی از این مرد نداشت اما می‌دانست قرار است اخراج شود: «تصمیم گرفتم برای کمک به او تلاش کنم.»
ارسون به باقی مسافران می‌گوید تا زمانی که این مرد در هواپیماست، روی صندلی‌اش نخواهد نشست. وقتی که مامور امنیتی می‌خواهد او را به زور از هواپیما بیرون کند، الین دوربین فیلمبرداری موبایلش را روشن می‌کند.
الین ارسون سیستم پخش زنده فیسبوک را فعال می‌کند تا خانواده اسماعیل ببینند که او در این هواپیما نیست. یک مسافر بریتانیایی می‌کوشد تلفن موبایل را از دستش بگیرد. یک مسافر اهل ترکیه تشویقش می‌کند. بحث و گفتگویی در بین مسافران درمی‌گیرد.
یکی از آن ها به انگلیسی به الین می‌گوید: «قوانین کشورتان این گونه است.» و او جواب می‌دهد: «می‌دانم، اما سعی می‌کنم این قوانین را تغییر دهم.» مسافر دیگری می‌گوید: «اما شما پای همه مسافران را وسط می‌کشید.» الین پاسخ می‌دهد: «شاید، اما شما جان‌تان را از دست نخواهید داد در حالی که او خواهد مرد.» مسافر می‌پرسد: «از کجا می‌دانید؟» الین پاسخ می‌دهد: «چون او را به افغانستان می‌فرستند.»
الین پلک می‌زند و عینکش را جا به جا می‌کند. پیرامونش سر و صدا راه افتاده است. برخی با زمزمه با هم صحبت می‌کنند. تا این که بالاخره یکی از مهمانداران هواپیما می‌گوید پناهجوی افغان می‌تواند هواپیما را ترک کند. الین سعی می‌کند لبخند بزند و پلک‌های خیس و لرزانش را پاک می‌کند. مهاجر افغان را از در پشتی به بیرون منتقل می‌کنند و الین از در جلویی به بیرون راهنمایی می‌شود. در لحظه‌ای که آسمان را می‌شود دید، ویدئو قطع می‌شود.
یکی از ماموران امنیتی ارسون را به دفتر فرودگاه می‌برد. ارسون می‌گوید مامور سرش داد می‌کشید که چطور به عنوان یک  زن می‌تواند از این فرد دفاع کند؟ او آدم بدی است.»
اسماعیل در کابل
دیپورت اسماعیل از استکهلم انجام می‌گیرد. او دو روز پس از تلاش الین ارسون برای نجاتش به کابل می‌رسد. کارکنان سازمان بین‌المللی مهاجرت که به فرودگاه کابل آمده‌اند، او را به اتاق کهنه و نیمه ویرانی می‌برند که در هتل مخصوص اخراجی‌ها در نظر گرفته شده است: هتل اسپینسر، یک ساختمان بتونی با رنگ سبز تند.
اسماعیل چند روز بعد خبردار می‌شود که سه هفته قبل، یک پناهجوی اخراجی خودش را در طبقه چهارم این هتل دار زده است. جمال ناصر محمودی ۲۳ سال داشت و در هامبورگ زندگی می کرد. او یکی از ۶۹ افغانی بود که در روز تولد ۶۹ سالگی زهوفر، وزیر کشور آلمان، اخراج شدند.
اسماعیل هتل را ترک می‌کند و نزد دوستی می‌رود که پیش از او از سوئد اخراج شده بود. چند هفته بعد پس از ورود به کابل، وقتی خبرنگار دویچه وله خواستار مصاحبه با او شد، اسماعیل مدت‌ها جواب نداد. می‌‌ترسید به خاطر داشتن خویشاوندانی در خارج افغانستان، مورد تهدید یا اخاذی قرار بگیرد.
اسماعیل اول دوستی را برای کنترل خبرنگار دویچه وله فرستاد. نیم ساعت بعد و وقتی خیالش راحت شد، به محل قرار آمد. او لاغر و بلند است، ۲۶ سال دارد و نگاه ناآرامش از یک گوشه به گوشه‌ای دیگر می‌چرخد.
اسماعیل می‌گوید نمی‌خواهد با خبرنگار دویچه‌وله دیده شود و مردم آنها را ببینند. کت زرد روشن پوشیده و موهایش را مد روز زده است. او با این تیپ در میان مردهایی با پیراهن‌های بلند، بیشتر شبیه توریست‌هاست. می‌گوید سه روز است درست غذا نخورده و درست نخوابیده است. شب‌ها اغلب از خواب می‌پرد. جایی ندارد و پولی هم در دستش نیست. داروهای خواب‌آور هم که او از سوئد با خود داشته، کمکی نمی‌کنند. بعد می‌گوید که تا به حال فقط یک بار جرات کرده از اتاق بیرون بیاید تا اوراق هویتی‌اش را بگیرد و باقی وقت را در اتاق می‌گذراند. با خانواده‌اش در گوتنه به ندرت تماس می‌گیرد و اگر هم تلفن کند، زیاد حرف نمی‌زند.
اسماعیل می‌گوید در شش سالگی افغانستان را به همراه خانواده ترک کرده  و این جا به غیر از دوستش کسی را نمی‌شناسد. وقتی خبرنگار دویچه وله از او می‌پرسد که برای آینده چه نقشه‌ای دارد، اسماعیل از خانواده‌اش در سوئد می‌گوید، اما ظاهرا هیچ نقشه‌ای برای بازگشت به آنجا ندارد. او در ویدئویی که دویچه وله در اواخر اوت پخش می‌کند می‌گوید: «شاید این ویدئو را کسی ببیند و به کمک من بیاید... من مایوس و درمانده‌ام و چیز دیگری نمی‌خواهم به غیر از این که به آغوش خانواده‌ام بازگردم.»
نتیجه دو گانه یک اقدام
فیلم ویدئویی از هواپیما، ارسون را به سمبل و نماد جهانی مخالفت با سیاست پناهجویی اروپا تبدیل کرد. او به کنفرانس‌های بین‌المللی دعوت می‌شود و هزاران نفر به او پیام می‌فرستند. از او اکنون به عنوان دختری یاد می‌شود که جلوی پرواز یک هواپیما را گرفته است. اما در حالی که برخی او را ستایش می‌کنند، برخی دیگر از او متنفرند.
مخالفان پناهجویان و ترول‌های فضای مجازی او را در شبکه‌های اجتماعی "ساده‌‌لوح" و کارش را "احمقانه" می‌خوانند. یک نفر در یوتیوب نوشت: «او را یک شب با سه مرد افغان در اتاقی حبس کنید.» بعضی وقت‌ها نامه‌های مرعوب کننده برای او فرستاده می‌شود. یک نئونازی از نروژ، او را به "خیانت به هم‌نژادها" متهم کرد.
بعدها معلوم شد آن مرد افغان که الین جلوی اخراجش را گرفت، آدم خلاف‌کاری بوده و شش ماه به جرم ضرب و جرح زندان کشیده است. این فرد طبق تحقیقات هفته‌نامه "دی‌تسایت" و "دویچه‌وله"، بسم‌الله. س نام دارد و ۵۹ سال دارد نه ۵۲ سال. یک سخنگوی وزارت مهاجرت در کابل هویت او را تایید کرده است.
الین ارسون که می‌خواست اسماعیل را نجات دهد، به جای آن به یک مجرم کمک کرد. بسم‌الله در سوئد پرونده خشونت خانگی داشت و همسر و دو دختر ۱۳ و ۱۴ ساله‌اش را به خاطر این که تلویزیون را خاموش نکرده‌اند، با کابل شلاق زده بود. او در دفاع از خودش گفته بود که زندگی خانوادگی‌اش مورد تهدید قرار داشت و زنش همیشه از او به دخترها بدگویی می‌کرد.
مقامات سوئدی یک ماه بعد از اقدام ارسون، بسم‌الله را به افغانستان برگرداندند. او در ۳۰ اوت سال ۲۰۱۸ به کابل رسید. اهل هرات است اما وزارت مهاجران افغانستان از بازگشت او به این ولایت خبری ندارد.
الین ارسون تاکید می‌کند که راجع به این مرد هیچ اطلاعی نداشته و بعدها هم تلاش نکرده اطلاعات بیشتری در این زمینه کسب کند. «او احتمالا بی‌دلیل در زندان نبوده است... اما باز هم حق‌اش نیست که به افغانستان برگردانده شود و آن جا جانش را از دست بدهد.»
این دختر جوان سوئدی لغو حکم اعدام در قوانین سوئد را از بزرگ‌ترین دستاوردهای کشورش می‌نامد و می‌گوید که اخراج به افغانستان از نگاه او به معنای اجرای حکم اعدام است. به نظر می‌‌رسد که الین ارسون هنوز هم مانند گذشته به درستی کاری که کرده ایمان دارد.
اسماعیل ناپدید شد
پس از چند ماه اقامت در کابل، رد اسماعیل گم می‌شود. شماره تلفن او در کابل دیگر کار نمی‌کند. خانواده او در منطقه گوتنه به سوالات پاسخ نمی‌دهند. آیا اتفاقی برای او افتاده است؟ آیا او دوباره در راه اروپا است؟
تنها کسی که به پرسش‌های خبرنگاران واکنش نشان می‌دهد، خواهرش نازنین است که در ترکیه زندگی می‌کند. او در پیامی که از طریق فیسبوک می‌فرستد، می‌نویسد که اسماعیل هنوز در کابل است، اما حالش خوب نیست. او می‌گوید: «بزرگترین نگرانی ما این است که او معتاد شود.» خبرنگار از او می‌پرسد، آیا برای نوشتن این گزارش تحقیقی، امکان مصاحبه با او وجود دارد؟ نازنین چند روز بعد پیامی از سوی برادرش می‌فرستد: «اسماعیل احساس امنیت نمی‌کند، چون از زمانی که ویدیوی دویچه وله نشر شده، همه چهره‌اش را می‌شناسند.»
نازنین اضافه می‌کند که اسماعیل دیگر نمی‌خواهد مصاحبه کند: «همان‌‌طور که می‌دانید در کشور ما آدم‌ربایی و باج‌گیری زیاد رخ می‌دهد، وقتی که کسی در خارج قوم و خویش داشته باشد، ربایندگان فکر می‌کنند که این فرد پول زیادی دارد.» نازنین هم خبری از جزئیات ندارد. او فقط از طریق خواهران و مادرش در گوتنه از حال برادرش آگاه می‌شود.
ارسون در آخرین گفتگوی تلفنی، خوشبین به نظر می‌آید. او با مصاحبه موافقت می‌کند و می‌گوید در دسامبر ۲۰۱۸  برای شرکت در کنفرانسی به برلین می‌آید. می‌گوید تحقیقات مقدماتی دادستان اصلا نگرانش نمی‌کند.
اما همین که دادستان از او شکایت می‌کند، الین خود را کنار می‌کشد. به گفته وکیلش انتظار چنین تصمیمی را نداشته است، چون امیدوار بوده که محاکمه برگزار نشود و دادستان کارش را غیرقانونی نداند.
الین ارسون حالا دیگر در دسترس نیست. همه ایمیل‌ها، پیام‌ها و تماس‌های تلفنی بی‌جواب می‌مانند. او از شرکت در نشست برلین هم انصراف داد. نخستین جلسه دادگاه گوتنبرگ در چهارم فوریه ۲۰۱۹ برگزار می‌شود و اینجاست که الین ارسون را می‌توان یک بار دیگر در انظار عمومی دید.
DW