ققنوس پرکنده جناب پهلوي

فواد عبداللهي

مقالات
شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

فواد عبداللهي: ”طرح بازسازي ايران در روزهاي پس از سرنگوني احتمالي جمهوري اسلامي“ توسط رضا پهلوي، در واشنگتون کليد خورد. سناريوي ققنوس قرار است محملي براي جمع شدن ”دانشمندان و متخصصان ايراني“ با هدايت شخص رضا پهلوي باشد. قرار است ”دانش متخصصان ايراني براي بازسازي ايران“ هدفي باشد که نهايتا ايران را به آبهاي آزاد برساند.  ۱- در مملکتي مثل ايران که استبداد حاکم است و تحزب سياسي ممنوع است، همه چيز سياسي ميشود. از دانشمند و سينماگر و شاعر و ورزشکار و خواننده انتظار ميرود که موضعي ضد استبدادي و ضد رژيمي داشته باشند و افکار مترقيانه به نمايش بگذارند؛ دانشمند و هنرمند با معيارهاي سياسي سنجيده ميشوند. رديف کردن متخصص و شاعر و کشتي گير و اقتصاددان ... توسط آقاي پهلوي به عنوان مقامات عاليه ”ققنوس“، قسمتي از پاسخ ايشان به همين انتظارات و توقعات است. چنين

پديده اي در دمکراسي هاي غربي که تحزب و سياست جا افتاده است به ندرت ديده ميشود. کسي کاري به نظرات سياسي فلان متخصص و رقاص و سينماگر ندارد. اينها هرکدام نظرات خودشان را دارند و در سياست مداخله نميکنند و اگر هم بکنند تاثير زيادي ندارند و در حاشيه قرار ميگيرند. دقيقا بخاطر وجود استبداد در ايران و عدم امکان بروز عقايد سياسي و فعل و انفعال حزبي است که خود جناب پهلوي نيز با امکاناتي که در اختيار دارد و در اختيارش ميگذارند، امکان بروز يافته است. اگر حاکميت استبداد بر فضاي جامعه ايران رخت بر بندد و جايگاه سياست و تحزب روشن شود و اهميت لازم را در زندگي اجتماعي کسب کند، اکتوري مثل رضا پهلوي نيز بي موضوع ميشود. در دنياي سياست، و تا زماني که استبداد در ايران حاکم است اين ققنوس بازي ها و تخصص بازي ها از جانب اپوزيسيون راست به سرکردگي رضا پهلوي ادامه خواهد داشت. بورژوازي ايران محصول يک قرن حاکميت دو رژيم استبدادي است و به وجود خفقان زنده است.
 ۲- ققنوس جناب پهلوي، به اميد يک انقلاب مخملي در آشيانه نشسته است. دست بدست شدن قدرت در بالا بدون دخالت  محرومين و حفظ دستگاه سرکوب دولت در ايران به کمک دول غربي نهايت سياست اپوزيسيون راست است. کسي که بعد از خيزش هاي ديماه و عروج کارگران هفت تپه و فولاد  فورا به درگاه ترامپ پناه ميبرد و از دول غرب ميخواهد که در اوضاع ايران دخالت جدي تر و نقش موثرتري ايفا کنند، دارد وحشت خود را از موجي که عليه بساط حاکميت سرمايه داري در ايران براه افتاده است، ابراز ميکند. آنچه امروز اپوزيسيون راست پرو غرب از جمهوري خواه تا سلطنت طلب و شخص رضا پهلوي را سر يک سفره در کنار داعشهايي چون مجاهدين و نيروهاي قومي و فاشيست مانند سازمان زحمتکشان و الاحواز، چيده است و به هراس انداخته است، جمهوري اسلامي نيست. عروج آرمان سوسياليستي محرومين، از خيزش هاي ديماه ۹۶ تا به امروز است. ادعانامه سوسياليستي طبقه کارگر عليه بساط دولت و ارتش و ارکانهاي حاکميت سرمايه داري در ايران است. کيفر خواستي که نه تنها سينه دولت و قوانين مذهبي کريه حاکم بر روبناي سياست در ايران، بلکه عمق زيربنا را، آنجايکه توليد و بازتوليد سرمايه صورت ميگيرد نيز نشانه رفته است. طبقه کارگر ايران ميرود که به طبقه اي براي خود تبديل شود. دارد اشکال دولت آتي را از پايين و شورايي روي دوش جامعه اي که به کمتر از آزادي و برابري تن نميدهد، ترسيم ميکند.  از زاويه طبقه ما، تاريخ مصرف بورژوازي به ته رسيده است. همه اشکال و جناحهاي بورژوازي ايران  در  ايجاد دنيايي مملو از استبداد، فقر و فحشاء و استثمار ذي نفع اند؛ چه شاه، چه شيخ! تاريخ تاريخ است و اين را به ثبوت رسانده است. رفاه و آزادي و امنيت و خوشبختي، تنها از عهده طبقه اي ساخته است که منفعتي در بقاء استثمار انسان توسط انسان ندارد. ققنوس آقاي پهلوي، سناريوي حفظ و بقاء اين اصل انکار ناپذير بورژوازي است. بنابراين از منظر ايشان سرنگوني جمهوري اسلامي، حکايت ”ماهي را نميخواهي از دم اش بگير“ است. امروز سکه سرنوشت جمهوري اسلامي و ققنوس آقاي پهلوي به يک ميزان، اسير عروج آلترناتيو  سوسياليستي طبقه کارگر است. نزد شبحي که سيماي سياسي ايران را دستخوش تحول کرده است، ”شير“ و ”خطي“ در کار نيست؛  امروز همانقدر که آقاي خامنه اي نگران شورش محرومين است به همان مقدار هم آقاي پهلوي نگران قيام محکومين است؛ همانقدر که خامنه اي و وزارت اطلاعات و دولت روحاني خود را در مقابل امثال اسماعيل بخشي ها و سپيده قليان ها خيس کرده اند، به همان مقدار نيز جناب پهلوي از  انقلاب کارگري  لرز کرده است. شبح سوسياليسم طبقه کارگر تا هم اکنون آنقدر ستون براي جمهوري اسلامي و  ققنوس جناب پهلوي دست و پا کرده که ساختن عمارتي روي آنهمه ”دانشمند و متخصص ايراني“ - چه در داخل و چه در خارج - از محالات است؛ سوسياليسم  و انقلاب کارگري خصلت وال دارد. وال تمام درياست و دريا نيست؛ دريايي نيست که مرزبند مسير وال باشد. سعي نکنيد که عرصه را بر وال تنگ کنيد!