اصلاحات رهبران جدید میخواهد
احمد زیدآبادی: جنبش اصلاحطلبی ایران به باور من شکست خورده است و به اهداف مورد نظر خود نیز دست پیدا نکرده است حتی در مواردی هم از آن اهداف دور شده است. اما آیا این وضعیت اجتنابناپذیر بوده و اصلاحطلبی هم محکوم به شکست است؟ خیر. محکوم به شکست نبوده و نیست. جنبش اصلاحطلبی ایران میتوانست به گونهای رفتار کند که موفق شود...
منتشر شده در روزنامه «سازندگی»، شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
میزگردی با عنوان «اصلاحات؛ امکان یا امتناع؟» با حضور عباس عبدی، احمد زیدآبادی و سید حسین مرعشی در دفتر مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران برگزار شد
سازندگی
: عباس عبدی، احمدی زیدآبادی و حسین مرعشی سه چهرهی سیاسی نامداری هستند که روز چهارشنبه در دفتر حزب کارگزاران سازندگی ایران در کنار هم نشستند تا به بررسی وضعیت اصلاحات و آیندهی آن بپردازند. نشست با استقبال زیادی از علاقمندان روبهرو شد. با این که اطلاعرسانی گستردهای انجام نشده بود اما استقبال خوبی از آن شده بود. سالن پر بود و سؤالات نیز بسیار. سخنرانان نیز هر یک سخنی داشتند و نمایندهی یک طیف از جریان اصلاحات بودند. اگرچه زیدآبادی اساسا از پایان دورهی اصلاحطلبی سخن میگفت اما با این حال او را همواره از بخشی از اصلاحطلبان میشناسند. «اصلاحات؛ امکان یا امتناع؟» عنوان این نشست بود که حزب کارگزاران سازندگی ایران در ادامه سلسله نشستهای نقد و گفتوگو پیرامون اصلاحات در ایران برگزار کرد.علاقهمندان مباحث سیاسی برای استماع آخرین نظرات و گفتوگوها بین فعالان سیاسی و اجتماعی روز چهارشنبه به دفتر حزب آمدند و پای اظهارات این چهرهها نشستند. قسمت قابل توجهی از این نشست سه ساعته هم به جلسه پرسش و پاسخ بین حاضرین و سخنرانان تبدیل شد تا سه مهمان دعوت شده، متکلم وحده نباشند.اختلافنظرات سیاسی هم گاها در میانه بحثها پیش کشیده میشد. چه آنجا که سیدحسین مرعشی از عملکرد علیاکبر ناطقنوری تعریف کرد و احمد زیدآبادی واکنش تندی به آن داشت. چه وقتی که عباس عبدی اعلام کرد مانند مرعشی به راهپیماییهای بعد از انتخابات سال ۸۸ نرفته است چون مانند او لیبرال نیست. در این بین هرچند احمد زیدآبادی اعتقاد داشت جنبش اصلاحات شکست خورده و به بنبست رسیده است اما عباس عبدی گفتوگوی آزاد درونی میان اصلاحطلبان بدون برچسبزنی را راهحل فعلی این شرایط میداند. حسین مرعشی هم با تمام انتقاداتی که به عملکرد اصلاحطلبان مطرح میکند، میگوید که «ما قطعا پیروز انتخابات اسفندماه هستیم.»
زیدآبادی: هر نظامی میتواند اصلاحپذیر باشد
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب اولین کسی بود که سخنان خود را آغاز کرد. او با اشاره به روز خبرنگار ابتدا تاکید کرد که با پستمدرنیسم میانهای ندارد اما معتقد است که ارتباطات جمعی و انقلاب رسانهای در شرایط پستمدرن به سر میبرند و با توجه به روابط خیلی ملموسی که با افراد جامعه برقرار میکنیم ما در این شرایط قرار داریم.
به عقیده زیدآبادی، در حال حاضر ارتباط برقرار کردن با دیگران و ایجاد تفاهم بینهایت مشکل شده است و در ارتباط با همین قضیه در جامعه هر چند وقت یکبار سوال غلطی مطرح میشود که در پاسخ دادن به آن دچار مشکل میشویم.
به گفته او یکی از سوالاتی که اخیرا و در چند ماه پیش خیلی در فضای اجتماعی پررنگ شده این بوده که «نظام سیاسی ایران چگونه اصلاحپذیر است؟» به گفته زیدآبادی «هرچند هر جوابی به آن داده شود دچار مشکل میشویم. اگر بگوییم آری میگویند استمرارطلب و طرفدار دستگاه است و اگر بگوییم نه میگویند برانداز است. در حالی که این سوال از اساس غلط است.»
این روزنامهنگار اصلاحطلب در ادامه میگوید که مقامات سیاسی میل به اصلاح ندارند. به گفته او، «بدیهی است که آنها چنین تمایلی ندارند و در واقع هیچکجا به دنبال اصلاح نیستند چون کسانی که از شرایط موجود نفع میبرند مایل به تغییر نیستند.»
او همچنین این پرسش را مطرح کرد که «آیا قانون اساسی خاصی داریم که نوع چینش قدرت را تعیین میکند؟» بنابر تعریف زیدآبادی، طرح این سئوال نیز بیربط است چون نظام حقوقی پوستهای از نظام واقعی قدرت است و اگر توازن قوا در سطح عینی عوض شود صورتهای قانونی هم تغییر میکند.
این فعال سیاسی، در ادامه سخنانش تاکید میکند که «از نظر من هر نظام سیاسی میتواند اصلاحپذیر باشد به شرط آنکه یک نیروی اصلاحطلب قدرتمندی، هماندازه یا حتی بیشتر از قدرت خودش ظهور کند که در این صورت اصلاحپذیر میشود در غیر این صورت اصلاحپذیری آن بسیار سخت خواهد بود.»
زیدآبادی در ادامه موضوع دیگری را مورد توجه قرار داد. او در پاسخ به این سوال که «جنبش اصلاحطلبی که از سال ۷۶ در ایران آغاز شده است، موفق بوده یا خیر؟» جواب منفی داد و در توضیح خود گفت: «جنبش اصلاحطلبی ایران به باور من شکست خورده است و به اهداف مورد نظر خود نیز دست پیدا نکرده است حتی در مواردی هم از آن اهداف دور شده است. اما آیا این وضعیت اجتنابناپذیر بوده و اصلاحطلبی هم محکوم به شکست است؟ خیر. محکوم به شکست نبوده و نیست. جنبش اصلاحطلبی ایران میتوانست به گونهای رفتار کند که موفق شود. مشکل این جنبش به نیروهای اصلاحطلبی که حول آن ایستادهاند برمیگردد. آنها درست عمل نکردند و این جنبش را به شکست کشاندند.»
زیدآبادی در ادامه تاکید میکند که «اصلاحطلبی برخلاف ظاهرش حرکت ظریف و پرزحمتی است و اتفاقا کشورهایی که موفق شدند از طریق اصلاح جامعه را به نقطه مطلوب برسانند هزینههای کمتری را متحمل شدند تا آنهایی که انقلاب کردند و دست به خشونت زدند. با این حال رهبران جریان اصلاحات باید تواناییهای بزرگ فکری و استعدادهای خاص استراتژیک داشته باشند و این در جنبش اصلاحطلبی وجود نداشته است و ای کاش نام اصلاحطلبی را روی آن نگذاشته بودیم.»
به گفته او، «از وقتی که این اسم اصلاحطلبی عَلَم شد اعتبارات خود را از دست داد و اکثر مخاطبان این جریان الان این موضوع را پس میزنند.»
این روزنامهنگار در ادامه پرسش دیگری را مطرح کرد. او گفت سوال دیگر این است که چرا اصلاحطلبی موفق نشد؟ و در پاسخ این سوال افزود: «بزرگترین مشکل جریان و جنبش اصلاحات این بود که استراتژی مدونی نداشت. حتی گاهی اوقات بیموقع و ضدونقیض عمل کرده است.»
زیدآبادی در بخش دیگری از اظهاراتش میگوید که اصلاحات همواره خواسته یا از طریق تعامل و مذاکره و متقاعد کردن در سطح سران کار خود را پیش ببرد یا از طریق اعمال فشار از طریق جنبشهای خیابانی و هر کجا هرچه پا داده است عمل کرده و فکر نکرده چه موقعیتی وجود دارد.
به عقیده زیدآبادی، «این همان دوگانهای است که بعضی از دوستان هم موافق آن هستند و معتقدند اصلاحات باید بر دو پا استوار باشد. که هم قدرت سیاسی داشته باشیم و هم پایی در متن مردم قرار دهد. واقعیت این است که در وضعیت خاص ایران، برخی از رفتارهای سیاسی با هم سازگاری ندارند. بهویژه بعد از سال ۸۴ برخی از اقدامات و رفتارها امکانپذیر نبود. به خاطر اینکه افکار عمومی رادیکالیزه شد.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب همچنین در تحلیل توضیح داده که «قدرت سیاسی از سال ۷۶ به بعد با توجه به قدرت پیدا کردن برخی از نیروهای جریان تندرو شرایط سختتری پیدا کرد و نهایتا توان تعامل منطقی با طرف دیگر وجود نداشت. بنابراین وقتی اینطور نباشد جریان اصلاحات از دو طرف رانده میشود چون نظام سیاسی هم به ما اعتمادی ندارد.» او در این بین از مهدی کروبی و رویکرد او تمجید کرد و گفت: «در گذشته من در رابطه با آقای کروبی میگفتم که انسجام ایشان از همه بیشتر است حتی وقتی محافظهکار بود. به نظر میآمد آقای کروبی تناقض ندارد. نه حرفهای رادیکال میزد نه تسلیم طرف مقابل میشد. در چارچوب خودش انسجام داشت و کارش را پیش میبرد.»
زیدآبادی با بررسی شرایط پیشآمده برای اصلاحطلبان در سال ۱۳۸۸، گفت که «در سال ۸۸ نظر من بر این بود حال که قدرت در دست طرف مقابل است، میتوانیم یک جنبش اجتماعی مسالمتآمیز به وجود آوریم. اما خیلیها مخالف آن بودند و گفتند زندان دارد و قبول نداریم. اما همانها یکشبه این کار را کردند و وقتی نتیجه مطابق میلشان نبود قد علم کردند. هرچند آن جنبشی که من مطرح کردم جنبش خیابانی نبود بلکه منظور بسیج افکار عمومی و چالش دیگری بود. که البته ممکن است آن روش هم اشتباه بوده باشد. به هرحال آن روند طبق انتظارات پیش نرفته و به یک نقطه بنبست رسیده است که الان بازسازی آن بینهایت مشکل شده است.»
طبق تحلیل این فعال سیاسی، «همیشه دنیا اینطور بوده که در دموکراسیها قدرت دو جنبه پیدا کرده است، قدرت فیزیکی و دیگری قدرت ذهنی و اقناع.» به گفته او، زمانی میتوان افکار عمومی را متقاعد کرد که یک جریان سیاسی دارای قدرت باشد.
زیدآبادی میگوید که اصلاحطلبان قرار بود همان قدرت ذهنی را داشته باشند و در یک دورهای این قدرت را داشتند.
این روزنامهنگار تاکید میکند که «جنبش اصلاحطلبی باید عریان باشد یعنی برای هر کاری به مردم بگوید که چه میخواهد بکند و مردم را از همین طریق با خود همراه کند. به هرحال اتفاقاتی که از سال ۷۶ افتاد باید به سمت دیگری میرفت که نرفت.»
در بخش دیگری از این نشست، زیدآبادی در واکنش به صحبتهای حسین مرعشی که از عملکرد ناطق نوری در جریان انتخابات ۱۳۷۶ تمجید کرده بود، با انتقاد از عملکرد ناطق نوری در ماجرای کوی دانشگاه، گفت: «ایشان اعلام کرد همهی اتفاقات جریان ۱۸ تیر ۷۸ زیر سر ملی-مذهبیها است و باید همه آنها را بگیرید و به دیوار بچسبانید و اعدام کنید تا ماجرا حل شود.»
عبدی: راهحل؛ گفتوگوی آزاد درونی بدون برچسبزنی
عباس عبدی، روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب، در ابتدای سخنانش تاکید کرد که نگرانی آن را ندارد که او را استمرارطلب یا برانداز خطاب کنند و میخواهد که حرفهایش را بیان کند.
او در تحلیل و توضیح گفتمان اصلاحات و خواست جامعه از آن، این پرسش را مطرح میکند که «وقتی میگویید سیستم اصلاحپذیر است یا خیر، باید ببینیم سیسیتم چیست؟ از سویی وقتی که میخواهید بفهمید سیستم اصلاحپذیر است یا خیر، باید ببینیم ما جزو این سیستم هستیم یا نه، چون نمیتوان تنها سیستم را تعریف کرد و گفت آیا اصلاح میشود یا خیر؟ پس خودمان و عملکردمان چه میشود؟»
عبدی اینگونه تشریح میکند که «اگر بگوییم سیستم سیاسی اصلاح نمیشود یعنی خودمان اصلاح نمیشویم و از اصلاح ناتوان هستیم. واقعیت این است که در این مملکت سیستمها مشکل نیستند، اپوزیسیونها مشکل هستند که قادر به حل مشکلات نیستند.»
او با مطرح کردن بحث دیگری، میگوید: «وقتی میگوییم سیستم اصلاحناپذیر است یعنی اصلاحناپذیری ذاتی آن است و برای بقا است که اصلاح نمیشود. اگر یک سیستم ناسالم باشد و کسی بخواهد آن را سالم کند فورا حذف خواهد شد. مثل موضوع حذف نفت از اقتصاد ایران. قدرت نفت بالاتر از قدرت کسی است که میخواهد آن را اصلاح کند. بنابراین با این تفاسیر باید دنبال این باشیم که میتوانیم ساختار را تغییر دهیم یا خیر.»این فعال سیاسی در ادامه میپرسد: «منظورمان از اصلاحات چیست؟» در پاسخ توضیح میدهد: «من شخصا فکر میکنم جامعه ما از ۲۰ سال پیش جلوتر است هرچند این پیشرفت شاید به دلیل کوتاه آمدن حکومت نبوده و به دلیل الزامات فناوری بوده است اما در مجموع عقب نرفتهایم. حالا برای توضیح مطلب میتوانیم انقلاب فرانسه را بررسی کنیم. آن انقلاب در نگاه اول یک فاجعه تمامعیار بوده است. هزاران نفر زیر گیوتین رفتند و شاید در نگاه کلی بتوان گفت که شکست خورده است.»
او اینطور ادامه میدهد: «اما انقلاب فرانسه کاری کرد که جامعه سنتی فرانسه از هم پاشیده شد و نیروی جدیدی به وجود آمد. مردم فرانسه یا اروپای امروز، وقتی انقلاب فرانسه را مطالعه میکنند آن را یک مقطع مهم تاریخی برای گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن تلقی میکنند، هرچند اتفاقات خوشایندی هم در آن انقلاب نیفتاده است.» عبدی موضوع دیگری را تحت عنوان «برچسبزنی» مطرح میکند. او با تشریح آن میگوید: «موضوع مورد توجه در این بین، بحث «برچسبزنی» است. در این رابطه میتوان رژیم شاه را مثال زد که در ذهنیت ما یک رژیم اصلاحناپذیر بوده است اما این تصور یک برچسب تمامعیار است.»
به گفته او، «بحث این نیست که سیستم شاهنشاهی ایراد داشته یا نه، اما واقعیت این است که از سال ۱۳۴۹ که گروهها اسلحه دست گرفتند، آن را اصلاحناپذیر کردند. تا قبل از آن، هرکس را زندانی میکردند، بعد از گذشت حدود سه ماه آزاد میکردند و دانشجویان به دانشگاه بازمیگشتند. اما بعد از سال ۴۹، حتی یک سال طول میکشید که پرونده را به جریان بیندازند یا حتی بعد از پایان دوران محکومیت افراد را آزاد نمیکردند.»
عبدی در این رابطه تاکید میکند که وقتی اسلحه دست میگیریم، سیستم را اصلاحناپذیر میکنیم هرچند در سیاست چیزی به اسم گفتوگو هم نداریم.
او در این رابطه معتقد است که «گفتوگوی سیاسی نه در داخل وجود دارد و نه در خارج. چیزی که وجود دارد قدرت است و فهم طرف مقابل هم بر اساس منطق شکل نمیگیرد.»این روزنامهنگار معتقد است دانشمند براساس منطق رفتار میکند نه سیاستمدار. او توضیح میدهد: «به طور مثال برجام محصول گفتوگوهای آقای ظریف نیست. برجام محصول موازنه قدرتهاست. آنها در آن زمان بررسی کردند که یک ایده را چطور بستهبندی کنند و نهایتا به انجام رساندند. از سویی دوستانی که پیش خودشان میگویند رهبری این طور فکر میکنند، اشتباه میکنند. چون در موقعیت ایشان نیستند. باید ببینیم هرکس در هر جایگاهی چطور دارد فکر میکند، چون ممکن است در هر موقعیت تفکرات تغییر کند.»
عبدی در بخش دیگری از اظهاراتش تاکید میکند که فعال سیاسی امروز به بنبست رسیده؛ این بنبست بهترین هدیه برای ایران است چرا که بنبست نشاندهنده تب، مریضی و میکروب است و باید درمان شود. اما هر دردی به خودی خود درمان نمیشود.
طبق تحلیل او، «نیروهای سیاسی و موازنه قوای موجود در تاریخ ایران اولین بار است که به بنبست رسیدهاند. اولین بار است که افرادی به زندان میروند و بعد سخنرانی میکنند و این یعنی شرایط منسجمی وجود ندارد.»عبدی در ادامه به شرایط اصلاحطلبان در حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ اشاره میکند. او میگوید: «من مخالف رفتار دوستان در ۲۵ بهمن ۸۹ بودم چون اعتقاد داشتم آنها نباید به حصر و زندان بروند. نه اینکه ترسی وجود دارد، به این دلیل که اولین بار بود که اپوزیسیون به رسمیت شناخته شده بود و در خیابان راه میرفتند. آنها فقط باید هدایت میشدند.»
به گفته این تحلیلگر سیاسی، پروژه اصلاحپذیر بودن سیستم فقط برای حکومتها نیست و مسئولیت اصلی برای کسانی است که مدعی اصلاحات هستند.
او همچنین میگوید: «راهحل شرایط موجود، گفتوگوی آزاد درونی اصلاحطلبان بدون برچسب است و هر نتیجهای به دست آمد راه درست است ولو اینکه بعدا مشخص شود راه غلطی بوده. چون تصمیمی که درون سازمان گرفته شود خوب است چرا که محصول مشارکت و حضور تکتک آدمهاست.»
عبدی در عین حال اعلام میکند که مخالف جنبش خیابانی است چون با جنبش اجتماعی فرق میکند. او در این رابطه میگوید: «جنبش خیابانی برای کشورهای اروپایی است که خطری تهدیدشان نمیکند. در ایران جنبش خیابانی رهبرش را با خود میبرد. من زمانی با جنبش خیابانی موافقم که رهبر جنبش، مسئولیت را قبول میکند و تا آخر آن را میپذیرد. اما در این سالها هر گاه چنین رویدادهایی پیش آمده، کسی نتوانسته آن را هدایت کند. نمونه آن هم تیر ۷۸ بود. بارها پیشنهاد کردیم که آقای خاتمی باید آن را جمع کند اما در ایران رهبران سیاسی بیشتر تابع میشوند.»
مرعشی: دوستانی که از دیوار سفارت بالا رفتند اصلاحطلب شدند
سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران و مسئول کمیته سیاسی این حزب پس از اظهارات زیدآبادی و عبدی دیدگاههایش پیرامون وضعیت اصلاحات و شرایط موجود در این جریان را تشریح کرد.
او اظهاراتش را اینگونه آغاز کرد: «من فکر میکنم اصلاحات در ایران باید با چند موضوع مهم سنجیده شود. بدانیم که منطق جغرافیایی که در آن زندگی میکنیم چه جایی است. حتما باید به ژئوپلتیک منطقه توجه کرد چون میتواند کمککننده فهم اصلاحات و چند و چون آن باشد و در این رابطه واقعیت این است که منطقه ما منطقه عقبماندهای است.»
مرعشی با توضیح شرایط موجود منطقه ادامه داد: «در کشورهای جنوب ایران سلطنت حاکم است و در کل خبری از مفاهیم جدید در شیوه حکمرانی نیست. آنها هرچند از لحاظ اقتصادی پیشرفتهایی داشتهاند اما از لحاظ سیاسی و اجتماعی پیشرفتی نداشتهاند. در کشورهای شمالی ایران هم عمدتا حاکمانی از بقایای حزب کمونیست سرکار هستند. وضعیت افغانستان و پاکستان هم که معلوم است.»
سخنگوی حزب کارگزاران در همین جهت، توجه به تغییرات مفاهیم اجتماعی را مورد توجه قرار میدهد. به گفته مرعشی، «ما ایرانیها از احزاب شکستخورده بسیار راضیتر از احزاب موفق هستیم. گویا هرکس نتوانسته کاری کند، بدون ارزیابی اینکه چرا موفق نشده، محبوبتر است. نمونه آن هم مصدق و امیرکبیر است. اما ما امروز احزاب موفقی میخواهیم.»
او، در ادامه توضیحاتش، هماهنگی جریانات پیشرو با بدنه جامعه را مورد تاکید قرار میدهد و تاکید میکند که اگر رهبران خوبی داشته باشیم اما آنها نتوانند مردم را با خود هماهنگ کنند باز به مشکل خواهیم خورد.
طبق توضیحات مرعشی، «کسانی که مدعی رهبری اصلاحات هستند باید با همین مردم کوچه و خیابان همراه باشند چراکه جلوتر رفتن و حرفهای نامفهوم زدن مشکلی از کشور حل نمیکند. در عین حال اگر ساختار را نشناسیم نمیتوانیم مسائل را جلو ببریم. یکی از اشتباهات مهم دوستان ما در مجلس شورای ششم این بود که مجلس شورای اسلامی را با مجلس مشروطه اشتباه گرفتند. درحالی که ساختار قانون اساسی این دو بسیار متفاوت بود.»
او در همین راستا، خاطرهای از گفتوگویش با بهزاد نبوی را نقل میکند و میگوید: «یکبار آقای بهزاد نبوی به مجلسی دیرتر رسید و گفت که راننده مسیر را اشتباه رفت و من با تاخیر رسیدم. من گفتم که برادر بهزاد ما رهبرانی در مجلس ششم داشتیم که مسیر را اشتباه رفتند و ما به ۱/۱/۵۸ بازگشتیم. این نیمساعت تاخیر مهم نیست.»
مرعشی از سویی، انقلابی بودن را در ذات سیاسیون کشور میداند. او میگوید: «ما رادیکال و عجول هستیم و بعد میگوییم اصلاحطلبیم. اصلاحطلبی با انقلابیگری خیلی فرق دارد. من اخیرا به آقای ناطق میگفتم که اگر خدای نکرده انقلاب دیگری در کشور شکل بگیرد گروهی از شما (روحانیت) باز هم جلو هستند.»
او در این رابطه تاکید میکند: «مشکل این است که همان دوستانی که از دیوار سفارت بالا رفتند و در دهه ۶۰ مدافع شرایط و قانون اساسی بودند میخواهند اصلاحات انجام دهند. بعضی دوستان انقلابیاند و ذات و مرامشان انقلابی است. چرا بعد از ۷۶ رقیب نجیبی مثل آقای ناطق و تیمشان را کنار گذاشتیم؟ چرا ما قاعده رقابت را نپذیرفتیم؟»
طبق تحلیل سخنگوی حزب کارگزاران، «اینکه میگوییم نمیگذارند یا ما نمیتوانیم دو روی یک سکه است و نتیجهاش عقبافتادگی ایران و عقیم ماندن اصلاحات میشود. اصلاحطلبان اگر نتوانند نابترین نوع اصلاحات را پیگیری کنند موفق نخواهند بود. آنها نباید از حداقلهایی که میشود به آنها پرداخت غافل شوند و باید با توجه به واقعیتها پیش روند.»
مرعشی در ادامه نقدی به جریان اصلاحات وارد کرد؛ او گفت: «من معتقدم منشا مجلس پنجم حرکت جدیدی بود که کارگزاران شکل گرفت و به خرداد ۷۶ و به مجلس ششم رسید. اما نهایتا فاجعه سیاسی چون مجلس هفتم رقم خورد و اگر این روند را رصد کنیم یک دوره ۸ ساله درخشان را خواهیم دید. اما پس از آن کارهایی انجام دادیم که کشور به سوی رادیکالیزم و بسته شدن رفت».
او شرایط را اینگونه توصیف میکند که «نهایتا مجلس هفتم به دست آقای حداد عادل و ریاست جمهوری به آقای احمدینژاد رسید. در حالی که میشد به تدریج به سمت دموکراتیک شدن جمهوری اسلامی حرکت کرد اما با اشتباهات اساسی ما و رقابتهای درون نظام کشور، فضای کشور بسته شد. این شرایط تا زمانی که آقای خاتمی ریسک بزرگی کردند و در انتخابات رای دادند ادامه داشت. نهایتا در انتخاباتهای بعدی پیروز شدیم.»
مرعشی نهایتا اعلام میکند که «با وجود این شرایط، ما انتخابات اسفند ماه را به ظن قوی میبریم چون همین که مردم به آقای روحانی و مجلس انتقاد دارند یعنی حیات سیاسی وجود دارد و ما پیروز هستیم.»
نیروی سومی وجود ندارد باید در انتخابات شرکت کرد
در بخش دوم این نشست حاضرین به گفت وٰگو با مهمانان پرداختند و سوالات خود را درباره آینده جریان اصلاحات و برخی موضوعات سیاسی به بحث گذاشتند. یکی از حضار دربارهی آیندهی اصلاحطلبی سوال کرد. زیدآبادی در جواب وی گفت: اصلاحات شکست خورده است و امکان تاثیرگذاری بر اساس تواناییهای خود را ندارد و باید به دنبال بازسازی و اعاده اعتبار خود برود. در کوتاه مدت اصلاحطلبان نمیتوانند نقش موثری در قدرت بازی کنند. راه بازسازی اعتبار و توانایی را قبلا توضیح دادهام اما سران اصلاحات بلد نیستند به درستی این کار را انجام دهند چراکه تصورشان بر این است که فقط از طریق دست یافتن به دولت است که میتوانند خود را بازسازی کنند. درحالی که این دیدگاه غلط است. این داستانها که آنها از نقش مردم میگویند، شعار است و مردم را هم خسته کرده است. بنابراین از نظر من دیگر وقت بازی تمام شده و اصلاحطلبان به نقطه آخر رسیدهاند. حداکثر تلاشی که میتوانیم بکنیم آگاهیدهی است و کار بیشتری نمیتوانیم بکنیم. دوستی از من پرسید که آیا نیروی سومی میتواند ظهور کند؟ از نظر من نه. نیروی سومی بین این دو نیروی فعلی نمیتواند بروز و ظهور کند. چراکه ظهور نیرو احتیاج به تشکیلات دارد. مردم البته همیشه دوست دارند که پیچ و مهرهها را باز کنند اما بحث این است که آیا قدرت و توانایی را دارند یا خیر و اینکه نیروی سیاسی صرف خواست مردم میتواند این فکر را نمایندگی کند. اخیرا در نمایشگاهی مشغول امضاء کتابم بودم که دو نفر از کنار من رد شدند و گفتند این را ول کنید، این «استمرارطلب» است. طبقه فرهنگی هرگز از اینها حمایت نمیکند. البته احتمال دیگری وجود دارد که افرادی تحت لوای امریکا دست به کارهایی بزنند. یکی از زرنگیهای سیستم این بود که اجازه نداد هیچ آلترناتیوی شکل بگیرد. مراقب بودند روشنفکری رشد نکند و سندیکایی قدرت نگیرد. با این حال باید توجه داشت با رشد فقر و بیچارگی در جامعه ناامنیها نیز رشد میکند. نباید به شرایط بیثباتی اجتماعی فعلی بیتوجه بود. این وضعیت به شرایط بیدولتی میرسد و وضعیت بیدولتی بسیار خطرناک است.
چه باید کرد؟
عباس عبدی نیز در پاسخ به این سوال که چه باید کرد گفت: بحث این است که همیشه نیروهای منتقد بیشترین ادعا را داشتهاند. «ما خوب میفهمیم» و «سیستم ایراد دارد» دو ادعایی است که توسط اپوزیسیون مطرح میشود و نشان میدهد مسئله آنها این است که «ما میخواهیم سیستم را اداره کنیم» و اینکه «سیستم ما را به درون خود راه نمیدهد» مسئله اپوزیسیون است. خود این نگاه باید حل شود.
از ابتدا که به روزنامه سلام رفتم این را میگفتم که آزادی لازمه کار روزنامهنگار نیست بلکه یکی از وظایف روزنامهنگار ایجاد آزادی است. بسط آزادی یکی از کارهای روزنامهنگار است. در مورد سیاستمداران نیز همینطور است. همیشه این ما هستیم که ناتوانیم و نباید چیزی را گردن حکومت بیندازیم. تمایز بین مسئولیت حقوقی و مسئولیت سیاسی بسیار مهم است. اگر من انتقاد تندی کنم که به لحاظ قانونی ایرادی نداشته باشد مسئولیت حقوقی حکومت در این خطا سر جای خود است اما مسئولیت سیاسی من نیز سر جای خود است. من باید دقت کنم به چه شیوهای رفتار کنم که راه باز شود.
نقدهای آقای مرعشی متوجه این مسئولیت سیاسی است. به طور مثال امسال انتخابات داریم. من چه شرکت کنم یا نه مسئولیت حقوقی متوجه من نیست. اما مسئولیت حقوقی حکومت سرجای خود است. اگر فردا روزی معلوم شد که اقدام ما به نتیجه مطلوب نرسیده و نتیجه عکس داده این برای ما مسئولیت سیاسی دارد.
با نکته آقای زیدآبادی مبنی بر اینکه اصلاحطلبان اصلیترین نیروی تعیینکننده کشور هستند نیز موافق نیستم. اصلاحطلبان مشکل دارند که بر اساس اتفاقات ۸۸ دچار اختلافات راهبردی شدند و از ۹۲ به بعد این امکان فراهم بود که به جایگاه بهتری برسند. از طرف دیگری من تصور میکنم اصلاحطلبان باید با ریسکپذیری بیشتری تصمیم بگیرند – البته نه با ریسک خیلی زیاد که از اساس ریسک زیاد با ماهیت و روح اصلاحطلبی همراه نیست-. امام علی میفرماید فرصتها مثل ابر میگذرند. در ایران فرصتهای نهفتهای وجود دارد که باید به موقع از آنها استفاده کرد.
حسین مرعشی نیز در ادامه گفت: من با اظهارات آقای عبدی موافقم. با بخشی از صحبتهای آقای زیدآبادی نیز موافقم اما احتیاج به بحث دارد. مثل آقای اردبیلی که همیشه در مناقشات بنیصدر و بهشتی میگفت من با هر دو موافقم!
عبدی در ادامه گفت: اگر این سیستم با رای دادن اصلاح میشود به این معنا است که سیستم دموکراتیک است. یعنی رای برای آن کارگر است اما اگر ما معتقدیم سیستم دموکراتیک نیست در این صورت نمیتوانیم ملتزم باشیم که رای باید جواب بدهد. بعد سوال میشود آیا باید در این شرایط در انتخابات شرکت کنیم؟ من پاسخ خود را دارم. من برای نهادینه شدن فرآیند انتخابات در انتخابات شرکت میکنم. اگر در رژیم گذشته نهاد انتخابات وجود داشت شرایط تغییر میکرد و شاید انقلاب نمیشد. در مرحله دوم مشارکت برای من اهمیت دارد. شما همانگونه که ورزش و نرمش میکنید به ورزش سیاسی نیاز دارید. انتخابات این حکم را دارد. البته این صحبتهای من به این معنی نیست که لزوما در انتخابات شرکت میکنم چرا که معتقدم موضوعیت داشتن انتخابات به خودی خود مهم است. من در مورد ۸۸ همین نقد را دارم. بین قدرت و کاغذ تفاوت است.